طلوع☼

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس میکندمیخواهد ولی نمی تواند... و به یاد می آورد زمانی را که می توانست ولی نخواست...

طلوع☼

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس میکندمیخواهد ولی نمی تواند... و به یاد می آورد زمانی را که می توانست ولی نخواست...

شاگرد شوفر

 

 

 

وقتی یک شاگرد شوفر، مکبر نماز شود، بهتر از این نمی‌شود. یه روز حاج آقا رفت به رکوع، هر ذکر و آیه‌ای بلد بود خواند تا کسی از نماز جماعت محروم نماند. مکبر هم چشم هایش را دوخته بود به ته سالن و هر کسی وارد شد به جای او یا الله می‌گفت. برای لحظاتی کسی وارد نشد و مکبر بنا به عادت شغلی اش بلند گفت : «یاالله نبود... حاج آقا بریم !!!»
چند نفری از صف اول زدند زیر خنده. بیچاره حاج آقا را دیدم که شانه هایش حسابی افتاده بودند به تکان خوردن

کما

چشم‌هایتان را باز می‌کنید. متوجه می‌شوید در بیمارستان هستید. پاها و دست‌هایتان را بررسی می‌کنید. خوشحال می‌شوید که بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستید.. دکمه زنگ کنار تخت را فشار می‌دهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق می‌شود و سلام می‌کند. به او می‌گویید، گوشی موبایل‌تان را می‌خواهید. از این‌که به خاطر یک تصادف کوچک در بیمارستان بستری شده‌اید و از کارهایتان عقب مانده‌اید، عصبانی هستید. پرستار، amstory.mihanblog.comموبایل را می‌آورد. دکمه آن را می‌زنید، اما روشن نمی‌شود. مطمئن می‌شوید باتری‌اش شارژ ندارد. دکمه زنگ را فشار می‌دهید. پرستار می‌آید.


«ببخشید! من موبایلم شارژ نداره. می‌شه لطفا یه شارژر براش بیارید»؟

«متاسفم. شارژر این مدل گوشی رو نداریم».

«یعنی بین همکاراتون کسی شارژر فیش کوچک نوکیا نداره»؟

«از 10سال پیش، دیگه تولید نمی‌شه. شرکت‌های سازنده موبایل برای یک فیش شارژر جدید به توافق رسیدن که در همه گوشی‌ها مشترکه».

«10سال چیه؟ من این گوشی رو هفته پیش خریدم».

ادامه مطلب ...