طلوع☼

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس میکندمیخواهد ولی نمی تواند... و به یاد می آورد زمانی را که می توانست ولی نخواست...

طلوع☼

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس میکندمیخواهد ولی نمی تواند... و به یاد می آورد زمانی را که می توانست ولی نخواست...

پـَــــــــ نَ پَـــــــــ های جدید!!!

*دوستم میگه چرا اینقدر غذات کم شده ؟ 

میگم : تو رژیمم ... 
میگه رژیم لاغری ؟! ...پَـــ نَ پـَـــ رژیم صهیونیستی


*معلمم اومده خونمون تمبکمو دیده میگه تمبکه؟ 
میگم پَـــ نَ پَـــ ساکسیفونه روش پوست کشیدم گردو خاک نره توش.
میگه منظورم اینه که میزنی؟ 
میگم پَـــ نَ پَــــ اون زورش زیاد تره اون منو میزنه 
میگه بیخیال درسو شروع کنیم؟ 
میگم پَــ نَ پَـــ من تنبک میزنم شمام برقص با هم پول در بیاریم. 
بعدش بابام اومده میگه اِ حاااامد ایشون معلمتونه؟ 
میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ ایشون دوست دخترمه به خاطره گرونی پول نداره ریشاشو بزنه!!!


*دوستم زنگ زده میگه چکار میکنی ؟ 
میگم ماشینمو آوردم تعمیرگاه . 
میگه مگه خرابه ؟ 
پَــــ نَ پـَــــ آوردمش تعمیرگاه عیادت دوستای مریضش 

*قرمه سبزی آوردند رو میز می پرسه: قرمه سبزیه؟؟؟؟؟؟؟؟ 
پَـــــ نَ پــَـــ کوکو سبزیه آبشو زیاد کردن کم نیاد


*زنه رفته دکتر زنان ، دکتر ازش میپرسه بچتون لگد هم می زنه ؟ 
زنه جواب میده پَــ نَ پَــ، فحش خواهر مادر میده 


*تو آرایشگاه کار می کردم ... از مشتری می پرسم برات ماسک بذارم؟ 
میگه ماسک برای جوش صورت و اینا ؟! 
پـَــــــــ نَ پَـــــــــ په ماسک اسپایدرمن 


*رفتم چشم پزشک میگه واسه سرخی چشمتون اومدین ؟ 
پـَـــ نَ پـَــــ سرخیش عادیه وسطش سیاه شده 


*روی تردمیل میدوم ... اومده می گه می خوای لاغر بشی؟؟؟ 
پـَـَـ نَ پـَـَــــ می خوام ببینم چند اسب ِ بخار قدرت دارم! می تونم پوز ِ یوز پلنگو بزنم یا نه 


*به مامانم میگم یه سگِ خوب و نژاد دار پیدا کنیم واسه جفتگیری.. 
میگه واسه سگمون؟؟؟ 
پـَـَـ نَ پـَـَــــ واسه پسر اشرف خانوم اینا که بچه دار نمیشن 


*به پسرخاله ام می گم تب کردم 
میگه: اِ؟ مریض شدی؟ 
می گم پَـــ نَ پَـــ دمای بدنمو بردم بالا ببینم فنش کار میفته یا نه 


*رفتم سر قبر بابابزرگم.... یارو اومده پیشم نشسته میگه فوت کردن.؟ 
پَـــ نَ پَـــ فردا امتحان ریاضی داره خودشو زده به خواب که نره 


*یارو زده روح الله داداشی رو کشته، حالا گرفتنش میگه حالا چی میشه اعدامم میکنن؟؟ 
میگم پَـــ نَ پَـــ میری مرحله بعد باید محراب فاطمی روهم بکشی 


*برگشتم خونه میگه اومدی؟
پَـــــ نَ پَـــــــ این لودینگمه : پلیز ویت 40 درصدش مونده هنوز کامل شه میام تو 


*یه روز با جعبه خیلی بزرگ رفتم اداره پُست، گذاشتم رو ترازو جعبه رو کارمنده اومده میگه می خوای پُست کنُی؟!! 
گفتم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم وزنش کنم ببینم اگه اضافه وزن داره شبها بهش شام ندم 


*سر جلسه امتحان به جلوییم می گم برسونیا ... 
می گه چی؟ تقلّب؟؟؟ 
پـَـَـ نَ پـَـَــــ تنفس ِ دهان به دهان 


*ساعت 7 صبح داییم به گوشیم زنگ زده برداشتم میگم: بــــــــله!؟ 
میگه اِ خواب بودی؟ 
پـَـَـ نَ پـَـَــــ سر صبحی صدامو شکل داریوش کردم حال کنی! 


*دوستم اومده صاف رفته نشست رو بالشم! 
میگم:راحتی‌؟ 
میگه: بلند شم یعنی‌! 
میگم: پـَـَـ نَ پـَـَـــ بشین قالب باسنت شه یه موقع گم شدی واسه تشخیص هویت ازش استفاده کنیم 


*رفتم مغازه دارو سوسک کش خریدم . 
میگم بریزم زمین اینو؟
یارو میگه پَـــ نَ پَـــ صبح ظهر شب با یه لیوان آب بده سوسکه بخوره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد