مارها قورباغهها را میخوردند و قورباغهها غمگین بودند
قورباغهها به لکلکها شکایت کردند لکلکها مارها را خوردند و قورباغهها شادمان شدند
لکلکها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغهها
قورباغهها دچار اختلاف دیدگاه شدند عدهای از آنها با لکلکها کنار آمدند و عدهای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند
مارها بازگشتند و همپای لکلکها شروع به خوردن قورباغهها کردند
حالا دیگر قورباغهها متقاعد شدهاند که برای خوردهشدن به دنیا میآیند تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است
اینکه نمیدانند توسط دوستانشان خورده میشوند یا دشمنانشان!
*پی نوشت:این داستاد اثر منوچهر احترامی(۱۳۲۰ تهران - ۲۳ بهمن ۱۳۸۷ تهران) است
وبلاگ:
خدایی دلم واسه قورباغه ها سوخت! چقد گناه دارن
سلام وبلاگت فوق العادست فقط سعی کن زیاد ادامه مطلب نذاری چون کسی حوصله نداره ازین صفحه به اون صفحه بره
شما راهی برای کسب درامد از اینترنت سراغ داری؟