با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید
ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب
خرید، ولی عشق را نه.
مارها قورباغهها را میخوردند و قورباغهها غمگین بودند
قورباغهها به لکلکها شکایت کردند لکلکها مارها را خوردند و قورباغهها شادمان شدند
لکلکها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغهها
قورباغهها دچار اختلاف دیدگاه شدند عدهای از آنها با لکلکها کنار آمدند و عدهای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند
مارها بازگشتند و همپای لکلکها شروع به خوردن قورباغهها کردند
حالا دیگر قورباغهها متقاعد شدهاند که برای خوردهشدن به دنیا میآیند تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است
اینکه نمیدانند توسط دوستانشان خورده میشوند یا دشمنانشان!