طلوع☼

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس میکندمیخواهد ولی نمی تواند... و به یاد می آورد زمانی را که می توانست ولی نخواست...

طلوع☼

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس میکندمیخواهد ولی نمی تواند... و به یاد می آورد زمانی را که می توانست ولی نخواست...

مشاعره خواندنی دو شاعر درباره زن و مرد!

ناهید نوری
به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس  ات نمود مرا خانه  داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر براد پیت من را حَسَنْ آفرید !
برایم لباس عروسی کشید و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را مساوی تر از سهم من آفرید


و پاسخ دندان شکن نادر جدیدی...

ادامه مطلب ...

یه داستان

 

 

 

مارها قورباغه‌ها را می‌خوردند و قورباغه‌ها غمگین بودند  

قورباغه‌ها به لک‌لک‌ها شکایت کردند لک‌لک‌ها مارها را خوردند و قورباغه‌ها شادمان شدند  

لک‌لک‌ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه‌ها  

قورباغه‌ها دچار اختلاف دیدگاه شدند عده‌ای از آن‌ها با لک‌لک‌ها کنار آمدند و عده‌ای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند

 مارها بازگشتند و هم‌پای لک‌لک‌ها شروع به خوردن قورباغه‌ها کردند

 حالا دیگر قورباغه‌ها متقاعد شده‌اند که برای خورده‌شدن به دنیا می‌آیند تنها یک مشکل برای آن‌ها حل نشده باقی مانده است 

 اینکه نمی‌دانند توسط دوستانشان خورده می‌شوند یا دشمنانشان!


ادامه مطلب ...

نوشته هایی از چارلی چاپلین

آموخته ام... 

 
چارلی چاپلین:
با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید
ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب
خرید، ولی عشق را نه
.
آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی 
آموخته ام ... 

ادامه مطلب ...